نظرات ()
در آستانه روز بسیج مستضعفین؛ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم (1)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی مشرّف فرمودید برادران و خواهران عزیز و این حسینیّه را با نفسهای گرم خودتان و دلهای پرمحبّت خودتان و بخصوص با بیانات سرداران عزیزمان -جناب آقای جعفری و جناب آقای نقدی- معطّر کردید به عطر بسیج. عطر بسیج را باید درک کرد، باید استشمام کرد، باید حقیقت این پدیدهی عجیب و مبارک را بدرستی فهمید. یادبود روز تشکیل بسیج را هم به همهی شما تبریک عرض میکنیم و امیدواریم انشاءالله که یکایک شما برادران و خواهران و همچنین کسانی که تحت فرماندهی شما هستند، مشمول رضای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) باشید، از شما راضی باشند، شما را دعا کنند و انشاءالله در دنیا و آخرت با این انوار مقدّسه در دلتان، با جسمتان، با جانتان محشور باشید.
چند مطلب را با استفاده از این فرصت ما اینجا عرض میکنیم. یک مطلب این است که پدیدهی بسیج، یک پدیدهی ابتکاری است؛ نه به این معنا که در کشورهای دیگر و در جاهای دیگر، نیروهای مقاومت مردمی وجود نداشتند؛ چرا، اینها را میدانیم لکن نیروهای مقاومت در کشورهای مختلف دنیا -در غرب و شرق و مانند اینها- معمولاً مربوطند به دوران اختناق، دوران فشار، دوران مبارزات؛ بعد از آنکه دوران مبارزات تمام شد، حالا یا خود این گروههای مقاومت به قدرت رسیدند یا دیگران با کمک اینها به قدرت رسیدند، این نیروی مقاومت تمام میشود و این تشکیلات مردمی به پایان میرسد؛ در دنیا اینجور است؛ کسانی که با مقاومتهای مردمی در آفریقا، در اروپا، در آسیا، در کشورهای مختلف آشنا هستند میدانند. در دورهی فرض بفرمایید تسلّط فرانسویها بر الجزائر، خب گروههای مردمیِ مقاومت تشکیل شد، سالها هم جنگیدند -شاید حدود هشت سال، ده سال، جنگ شدید داشتند- سختیهای زیادی هم متحمّل شدند لکن بعد که دولت انقلابی تشکیل شد، دیگر از این گروهها خبری نبود؛ بعضیشان به قدرت رسیدند، بعضیشان حزب تشکیل دادند، [ولی] چیزی به نام گروه مقاومت باقی نماند. یا مثلاً در فرانسهی دوران اشغال آلمان، گروههای مقاومت بودند -چپ، راست، میانه- خیلی هم میجنگیدند لکن بعد از آنکه اشغال برطرف شد و حکومت تشکیل شد، دیگر از گروهها خبری نبود؛ تمام شد، میرفتند. عرض کردیم، یا به قدرت میرسیدند -که همانهایی که به قدرت میرسیدند، به آفات قدرت هم دچار میشدند؛ این را بنده بالعیان در بعضی از کشورها دیدم؛ همان کسانی که در سنگرهای سخت، روی خاک، روی زمین، چند سال مبارزه کرده بودند تا به حکومت رسیده بودند، بعد در دوران حاکمیّتشان همانجور رفتار میکردند که مثلاً فرماندهی پرتغالی که قبل از اینها بر این کشور حاکم بود رفتار میکرد؛ رفتار اینها هم مثل رفتار آنها بود، فرقی نمیکرد؛ هدف از مبارزه رسیدن به قدرت بود؛ این را بنده در موارد متعدّدی خودم مشاهده کردم- و به این شکل میشد و در واقع تبدّل ماهیّت میدادند؛ یا نه، دیگران به قدرت میرسیدند، اینها مثلاً حزب تشکیل میدادند؛ مثل بعضی از احزابی که در همین کشورها هست که آن حزبها هم در واقع مبارزهشان مبارزهی برای رسیدن به قدرت بود. الان احزاب غربی و به تبع آنها احزاب در همهی دنیا، هدفشان رسیدن به قدرت است؛ یعنی یک حزب مبارزه میکند برای اینکه دولت را در اختیار بگیرد؛ بعد آن حزبِ دیگر مبارزه میکند تا دولت را از دست این دربیاورد. یعنی امروز احزاب -آنچه بهعنوان حزب در دنیا نامیده میشود- در واقع بستری برای رسیدگی به مفاهیم و معارف عالیهی مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل آن چیزی که ماها در اوّل انقلاب از حزب در ذهنمان بود، امروز در دنیا این نیست؛ هدف این است که یک گروهی باشند -مثل یک باشگاهی یا یک مجموعهای- که تلاش کنند خودشان را برسانند به قدرت؛ بعد که رسیدند به قدرت، همان آش و همان کاسهی حکومت قبلی است؛ تفاوتی نمیکند. بنابراین گروههای مقاومت، با پیروزیها حل میشدند، آب میرفتند، تمام میشدند. اینکه گروههای مقاومت، مثل یک جریان ممتد، مثل یک شطّ جوشان، در دوران پیروزی بمانند و روزبهروز بالندهتر بشوند، آگاهیهایشان بیشتر بشود، در میدانهای مختلفی که کشور به آنها احتیاج دارد بهطور متشکّل شرکت کنند، از لحاظ کمّیّت و از لحاظ کیفیّت توسعه پیدا کنند، به مفاهیم جدید دست پیدا کنند، در نبردهای نوتولّدیافته بتوانند نقش ایفا کنند، آنچنانکه بسیج ما است، این در دنیا بیسابقه است؛ چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد.
این هم هنر امام بود؛ امام (رضوان الله علیه) بسیج را تشکیل داد از متن مردم. بسیج، چیزی جدای از مردم نیست؛ بسیج، همین انسانهای موجود در اقشار مختلف مردمند -در دانشگاهند، در مزرعهاند، در بازارند، در دستگاههای گوناگون مسئول و غیر مسئولند- امّا بسیجیاند، جزو مجموعهی بسیجند. بسیج در واقع یک انتخاب ویژه از میان آحاد ملّت است؛ یک نماینده از مجموعهی ملّت است؛ بسیج این است. این را امام (رضوان الله علیه) تشکیل داد و روزبهروز توسعه پیدا کرد؛ از آنها چیزهای عجیب و عظیم و برجستهای بُروز کرد. خیلی از این سرداران سپاهی ما -که یا شهید شدند، یا زندهاند بحمدالله، که از آنها چیزهای شگفتآوری میشنوید یا میخوانید در نوشتهجات- اینها بسیجیاند؛ اینها اوّل بهعنوان بسیج وارد شدند، موظّف نبودند؛ بهعنوان بسیجی وارد میدان دفاع مقدّس شدند و استعداد اینها بُروز کرد و تبدیل شدند به سرداران بزرگی مثل شهید باقری، مثل شهید کاظمی، مثل شهید بروجردی و دیگران و دیگران و دیگران؛ این در عرصهی جنگ. در عرصهی علم هم همینجور؛ بسیاری از این افرادی که در عرصهی علم و فنّاوری کارهای بزرگ انجام دادند، یا سابقهی بسیجی دارند، یا خودشان الان بسیجیاند؛ ولو اسمشان هم در فهرست سازمان بسیج نوشته نشده باشد، [ولی] خودشان را بسیجی میدانند؛ همین شهدای هستهای -رضایینژاد، احمدیروشن، شهریاری، علیمحمّدی، دیگران، دیگران- همانهایی که در مسائل فنّی فوقالعادّهی هستهای نقشآفرینی کردند که ما اینها را از نزدیک دیدهایم، اینها همه در واقع عناصر بسیجند. بسیج تعریف مشخّصی دارد: آحاد مردمی، که با هدف والای الهی و با روحیّهی خستگیناپذیر، وسط میدان، هرجایی که لازم باشد حضور پیدا میکنند، استعداد خودشان را بُروز میدهند، آنچه دارند در صحنه میگذارند، و از خطرات این راه هم نمیترسند؛ یعنی جانشان را کف دست گرفتهاند. خب این حرف، در گفتن آسان است که «فلانی جانش را کف دستش گرفته» امّا در عمل به این آسانی نیست. بسیجی آن کسی است که برای این کار دشوار -یعنی بذل جان، حتّی بذل آن چیزهایی که از جان گاهی عزیزتر است- آمادگی دارد؛ این معنای بسیج است. این از اختصاصات کشور ما است، این مخصوص انقلاب اسلامی، و مربوط به جمهوری اسلامی است.
خب، یک خصوصیّت بسیج، گسترهی حضور است که این را باید حفظ کرد؛ در عرصهی نظامی، در عرصهی علمی، در عرصهی هنری -خب شهید آوینی یک بسیجی است؛ فرض بفرمایید فلان هنرمندِ متعهّدِ علاقهمند، چه در عالم هنرهای تجسّمی، چه در شعر، چه در ادبیّات و امثال اینها، این یک بسیجی است- چه در فنّاوری، چه اخیراً در مسائل اقتصادی که بنده هم به دولتیها سفارش کردم و گفتم بسیج داوطلب است که در اقتصاد مقاومتی حضور پیدا کند و نقشآفرینی کند. البتّه خیلی باید برادران عزیزِ فرماندهان بسیج و سپاه مراقب باشند که فعّالیّت اقتصادی از جاهای لغزنده است؛ «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند»،(2) حواسشان باشد. من بعد اشاره خواهم کرد، از دامهای دشمن، یکی همین مسائل مالی و اقتصادی و مانند اینها است که باید خیلی مراقبت کرد، خیلی باید مواظب بود. چون انسان همیشه در معرض امتحان است، این را بدانید؛ و میدانید، در معارف اسلامی واضح است. یعنی انسان وقتی بلعمباعورا هم بشود -کسی که دعای او از درگاه خدا ردخور ندارد و هرچه دعا کند مستجاب میشود- و به اینجا هم برسد، باز جای لغزش وجود دارد، ممکن است بلغزد. یک خطّی است که شما دارید میروید بالا؛ در همهی لحظات و آنات و قدمهای این خطّی که دارید میروید بالا، پرتگاه زیر پایتان است؛ در همهی آنات؛ هرچه بالاتر هم بروید، پرتگاه سختتر و سهمگینتر و خطرناکتر خواهد شد؛ باید مراقبت کرد که من آن مراقبت را هم عرض خواهم کرد. خب، پس گسترهی حضور هم -در همهی عرصههایی که ذکر کردیم و ذکر نکردیم که قابل حضور بسیجیان است- یکی از خصوصیّات است.
حضور بسیج بهمعنای حضور مردم است؛ وقتی بسیج یکجا حاضر است، معنایش این است که ملّت ایران حاضر است -همینطور که عرض کردیم- بسیج نمونه و مسطوره(3) ملّت ایران است، یک نمونه و یک نشانهای است از مجموعهی ملّت ایران. خب، این حضور هم البتّه معلوم است که برای دفاع از آرمانها است، برای دفاع از ارزشها است، برای دفاع از هویّت انقلابی و دفاع از هویّت ملّی است، برای کمک به این ملّت و این کشور است در رسیدن به آن نقاطی که شایستهی آن است و آنها را به برکت انقلاب ترسیم کرده است و دارد حرکت میکند؛ حضور بسیج طبعاً به این معنا است؛ باید دفاع کند.
خب، وقتی میگوییم باید دفاع کند، یک سؤال به ذهن میرسد که مگر حملهای وجود دارد که دفاع کند؟ مگر دشمنی هست که باید دفاع کرد در مقابل آن دشمن؟ این سؤال به ذهن میآید. شماها جواب این سؤال را بروشنی میدانید؛ بله، دشمن هست؛ دشمن غدّار،(4) زرنگ، دستوپادار، متقلّب، شیطانصفت در مقابل این حرکت عظیم وجود دارد؛ آن دشمن کیست؟ استکبار.
البتّه مظهر استکبار، امروز آمریکا است؛ یک روزی انگلیس بود. این دشمن، بیکار نیست، مشغول است؛ دائم مشغول است. این تحلیلی که در اوّل صحبتِ سردار جعفری عزیزمان بود، این کاملاً تحلیل درستی است. امروز درگیری جهانی، بین حرکت استکباری و حرکت ارزشی و استقلال ملّی و هویّتی است که مظهرش انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی است؛ دعوا امروز در دنیا این است؛ نه اینکه دعواهای دیگری نیست؛ چرا، بالاخره بر سر یک جیفه(5) هم سگها به جان هم میافتند، با هم دعوا میکنند، این هست لکن دعوای اصلی این است، خطّ اصلی و جبههی اصلی این است؛ لذا دشمن وجود دارد، دشمن حسّاس است.
این استکبار عرض کردیم، مظهرش امروز آمریکا است؛ امّا این دستگاه سیاسی استکبار است، استکبار فقط دستگاه سیاسی نیست؛ دستگاه مالی گاهی مهمتر و مؤثّرتر است؛ [مثل] این شرکتها و کمپانیهای بزرگ و پولدارهای بزرگ دنیا که عمدتاً هم صهیونیست هستند؛ مجموعهی استکبار اینها هستند؛ اینها دائم مشغولند. درواقع هم زر و هم زور، زر و زور؛ حالا مثلّث زر و زور و تزویر را گفتند که مثلّث درستی هم هست. قدیمها که ماها میگفتیم زر و زور و تزویر، منظورمان از تزویر، تزویر دینی بود. یعنی عناصری که تحت پوشش دین میآیند و زمینه را صاف میکنند؛ جادّه را صاف میکنند برای ورود لشکر زر و زور. امّا امروز منظورمان از تزویر فقط تزویر دینی نیست، تزویر سیاسی هم هست؛ یعنی دستگاههای سیاسی، دستگاههای دیپلماسی، بشدّت در حال تزویر، نقشهچینی و توطئه و برنامهریزی و طرّاحیاند؛ به چهرهی خندان ظاهر میشوند، با آغوش باز جلو میآیند و در همان حال مثل اینکه در بعضی از فیلمها دیدهاید، طرف را که بغل میگیرد، خنجر را هم در قلبش فرو میکند. بنابراین امروز تزویر شامل تزویر سیاسی و دیپلماسی و مانند اینها هم هست که باید به آن توجّه کرد. خب، این دشمنی است، این دشمنی در شکلهای مختلفی ممکن است ظاهر بشود. اینها را ما باید توجّه کنیم؛ یعنی باید دائم اینها را با خودمان تکرار کنیم، تمرین کنیم، از یاد نبریم تا بفهمیم چه کار باید بکنیم؛ همهمان -هم سیاستمداران کشور، مدیران کشور، شما بسیجیهای عزیز و دیگرانی که فعّالند، متفکّرند، اهل کارند- اینها را باید دائم در ذهن داشته باشیم.
یکجور دشمنی، دشمنیِ سخت است؛ بمبی بیندازند، تیری بزنند، تروریستی بفرستند. یکجور دشمنی، دشمنیهای نرم است که من از چندی پیش مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ نفوذ خیلی مسئلهی مهمّی است. نفوذ که ما میگوییم، حالا بعضیها واکنش نشان میدهند؛ آقا! مسئلهی نفوذ جناحی شد، استفادهی جناحی کردند؛ من به این حرفها کاری ندارم. خب، استفادهی جناحی نکنند، بحث بیهوده دربارهی نفوذ نکنند، اسم نفوذ را بدون محتوای لازم مطرح نکنند؛ اینها را ما کاری نداریم ولی هر حرفی زده میشود، هر کار جدّی [میشود]، از اصل واقعیّت نفوذ غفلت نشود؛ غفلت نکنیم که دشمن درصدد نفوذ است. حالا من نفوذ را مقداری تشریح میکنم که نفوذ چیست و چگونه است؛ از اصل قضیّه غفلت نکنیم. جناحها همدیگر را متّهم نکنند؛ این بگوید آقا شما که گفتی مقصودت این بود، آن بگوید نه، شما که گفتی مقصودت این بود؛ خیلی خب، حالا مقصود هرچه بود. بالاخره واقعیّت فراموش نشود؛ دشمن دارد برای نفوذ طرّاحی میکند.
نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آنوقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] 1918؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست. گفت بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟ بعد میگفت در بازار حویش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند میآیند -آنوقت با اسب رفتوآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ اینجوری است؛ نفوذ شخصی است؛ وارد خانهی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاههای سیاسی هم الیماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است.
منتها از این خطرناکتر، نفوذ جریانی است. نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند -البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکهای، نفوذ گسترده؛ نه موردی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندهی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.
شما امروز وقتی نگاه میکنید، باور دارید که در مسئلهی فلسطین یک ظلم آشکار به یک ملّت دارد میشود؛ این را دارید میبینید؛ نگاه شما این نگاه است. آن کسی که در خانهی خود -یک فلسطینیِ عرب، چه مسلمان، چه مسیحی- مورد تعدّی قرار میگیرد، او محکوم میشود با نگاه آمریکایی. از نظر شما او مظلوم است؛ وقتی توانست تغییر نگاه شما را تأمین بکند، شما هم مثل او نگاه میکنید و میگویید که اسرائیل دارد از هویّت خودش دفاع میکنند! مگر اوباما نگفت؟ همان وقتی که اینها آتش را شبانهروز بر سر مردم غزّه میریختند، یک مردم بیدفاع را، خانهشان، زندگیشان، مزرعهشان، بچّهشان، مدرسهشان، بیمارستانشان را مورد تهاجم قرار میدادند، رئیس جمهور آمریکا گفت اسرائیل دارد از خودش دفاع میکند! یعنی نگاه این است. شبکهسازی و جریانسازی موجب میشود که آن کسی که مثلاً در داخل ایران دارد زندگی میکند یا در داخل فلان کشور دیگر، این نگاهش بشود آن نگاه؛ معنای نفوذ این است؛ ببینید چقدر خطرناک است.
آماج نفوذ هم چه کسانی هستند؟ عمدتاً نخبگان، عمدتاً افراد مؤثّر، عمدتاً تصمیمگیران یا تصمیمسازان، اینها آماج نفوذند؛ اینها هستند که سعی میشود روی اینها نفوذ انجام بگیرد؛ بنابراین نفوذ خطر است؛ نفوذ خطر بزرگی است. اینکه حالا یکی بگوید آن آقای زید از کلمهی نفوذ میخواهد استفادهی جناحی بکند، این مسئله را از اهمّیّت نمیاندازد. حالا بکند یا نکند، بیخود میکند استفادهی جناحی میکند؛ واقعیّت قضیّه این است؛ از این واقعیّت که نمیشود صرفنظر کرد.
مکمّل این نفوذ هم کارهای حاشیهای است؛ یکی از چیزهایی که مکمّل این نفوذ است، تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر ارزشها پای میفشارند؛ این مکمّل نفوذ است. نمیخواهم بگویم آن کسانی که بسیج را تخطئه میکنند، متّهم میکنند به افراطیگری و تندی و چه و چه، آگاهانه دارند با نفوذگران همکاری میکنند؛ همراهی میکنند؛ بنده این ادّعا را نمیکنم، خبر ندارم امّا واقع قضیّه این است که این کمک است. اینهایی که در بخشهای مختلف، با زبانهای مختلف، بسیج را متّهم میکنند به تندروی، به افراطیگری و چه و چه و چه، دارند در واقع نفوذ را تکمیل میکنند؛ پروژهی نفوذ بهوسیلهی اینها دارد تکمیل میشود؛ چون بسیج جزو آن خاکریزهای مستحکم است؛ بسیج یک خاکریز مستحکمی است؛ این خاکریز را نباید سست کرد.
من توصیه میکنم، نصیحت میکنم به همهی افرادی که جایگاهی دارند برای حرف زدن و میتوانند حرف بزنند، سعی نکنند اصالتهای کشور را، بنیانهای اساسی انقلاب را تضعیف کنند؛ تا کسی از اصالتها گفت، فوراً نگویند ایشان دارد تندروی میکند یا افراطیگری میکند، یا چه میکند، یا جناحیگری حرف [میزند]؛ نه، اینجوری نیست. اصالتها را تخطئه نکنند، تهمت افراطیگری نزنند؛ بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ بیّناتی در انقلاب هست؛ واضحاتی، محکماتی در انقلاب هست. خب، این بیست و چند جلد بیانات امام است؛ امام مظهر انقلاب بود، امام سخنگوی انقلاب بود، مبیّن حقایق انقلاب بود. خب نگاه کنند و ببینند امام برروی چه چیزهایی تکیّه میکرد. بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ این، آن چیزهایی است که مهم است.
من بسیج را خیلی مهم میدانم؛ بسیج را یک پدیدهی بسیار مهم، اثرگذار، با برکت و البتّه آیندهدار [میدانم]؛ من معتقدم این تلاشهایی که میشود، کارهایی که میشود، تخریبهایی که انجام میگیرد، بسیج را سُست نمیکند؛ بسیج انشاءالله روزبهزور ریشهدارتر خواهد شد. بسیج یکروز یک نهال باریک و نازکی بود؛ امروز یک درخت تناوری است و بیشتر از این و بهتر از این خواهد شد به فضل الهی، لکن مراقب باشید این درخت تنومند دچار آفت نشود. اینجا من خطابم به شماها است؛ مراقب باشید. گاهی اوقات با ارّه میآیند سراغ یک درخت، خب میشود جلوی ارّه را گرفت؛ گاهی اوقات آفتی به درون درخت میخورد، این علاجش سختتر است.
بسماللهالرّحمنالرّحیم (1)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی مشرّف فرمودید برادران و خواهران عزیز و این حسینیّه را با نفسهای گرم خودتان و دلهای پرمحبّت خودتان و بخصوص با بیانات سرداران عزیزمان -جناب آقای جعفری و جناب آقای نقدی- معطّر کردید به عطر بسیج. عطر بسیج را باید درک کرد، باید استشمام کرد، باید حقیقت این پدیدهی عجیب و مبارک را بدرستی فهمید. یادبود روز تشکیل بسیج را هم به همهی شما تبریک عرض میکنیم و امیدواریم انشاءالله که یکایک شما برادران و خواهران و همچنین کسانی که تحت فرماندهی شما هستند، مشمول رضای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) باشید، از شما راضی باشند، شما را دعا کنند و انشاءالله در دنیا و آخرت با این انوار مقدّسه در دلتان، با جسمتان، با جانتان محشور باشید.
چند مطلب را با استفاده از این فرصت ما اینجا عرض میکنیم. یک مطلب این است که پدیدهی بسیج، یک پدیدهی ابتکاری است؛ نه به این معنا که در کشورهای دیگر و در جاهای دیگر، نیروهای مقاومت مردمی وجود نداشتند؛ چرا، اینها را میدانیم لکن نیروهای مقاومت در کشورهای مختلف دنیا -در غرب و شرق و مانند اینها- معمولاً مربوطند به دوران اختناق، دوران فشار، دوران مبارزات؛ بعد از آنکه دوران مبارزات تمام شد، حالا یا خود این گروههای مقاومت به قدرت رسیدند یا دیگران با کمک اینها به قدرت رسیدند، این نیروی مقاومت تمام میشود و این تشکیلات مردمی به پایان میرسد؛ در دنیا اینجور است؛ کسانی که با مقاومتهای مردمی در آفریقا، در اروپا، در آسیا، در کشورهای مختلف آشنا هستند میدانند. در دورهی فرض بفرمایید تسلّط فرانسویها بر الجزائر، خب گروههای مردمیِ مقاومت تشکیل شد، سالها هم جنگیدند -شاید حدود هشت سال، ده سال، جنگ شدید داشتند- سختیهای زیادی هم متحمّل شدند لکن بعد که دولت انقلابی تشکیل شد، دیگر از این گروهها خبری نبود؛ بعضیشان به قدرت رسیدند، بعضیشان حزب تشکیل دادند، [ولی] چیزی به نام گروه مقاومت باقی نماند. یا مثلاً در فرانسهی دوران اشغال آلمان، گروههای مقاومت بودند -چپ، راست، میانه- خیلی هم میجنگیدند لکن بعد از آنکه اشغال برطرف شد و حکومت تشکیل شد، دیگر از گروهها خبری نبود؛ تمام شد، میرفتند. عرض کردیم، یا به قدرت میرسیدند -که همانهایی که به قدرت میرسیدند، به آفات قدرت هم دچار میشدند؛ این را بنده بالعیان در بعضی از کشورها دیدم؛ همان کسانی که در سنگرهای سخت، روی خاک، روی زمین، چند سال مبارزه کرده بودند تا به حکومت رسیده بودند، بعد در دوران حاکمیّتشان همانجور رفتار میکردند که مثلاً فرماندهی پرتغالی که قبل از اینها بر این کشور حاکم بود رفتار میکرد؛ رفتار اینها هم مثل رفتار آنها بود، فرقی نمیکرد؛ هدف از مبارزه رسیدن به قدرت بود؛ این را بنده در موارد متعدّدی خودم مشاهده کردم- و به این شکل میشد و در واقع تبدّل ماهیّت میدادند؛ یا نه، دیگران به قدرت میرسیدند، اینها مثلاً حزب تشکیل میدادند؛ مثل بعضی از احزابی که در همین کشورها هست که آن حزبها هم در واقع مبارزهشان مبارزهی برای رسیدن به قدرت بود. الان احزاب غربی و به تبع آنها احزاب در همهی دنیا، هدفشان رسیدن به قدرت است؛ یعنی یک حزب مبارزه میکند برای اینکه دولت را در اختیار بگیرد؛ بعد آن حزبِ دیگر مبارزه میکند تا دولت را از دست این دربیاورد. یعنی امروز احزاب -آنچه بهعنوان حزب در دنیا نامیده میشود- در واقع بستری برای رسیدگی به مفاهیم و معارف عالیهی مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل آن چیزی که ماها در اوّل انقلاب از حزب در ذهنمان بود، امروز در دنیا این نیست؛ هدف این است که یک گروهی باشند -مثل یک باشگاهی یا یک مجموعهای- که تلاش کنند خودشان را برسانند به قدرت؛ بعد که رسیدند به قدرت، همان آش و همان کاسهی حکومت قبلی است؛ تفاوتی نمیکند. بنابراین گروههای مقاومت، با پیروزیها حل میشدند، آب میرفتند، تمام میشدند. اینکه گروههای مقاومت، مثل یک جریان ممتد، مثل یک شطّ جوشان، در دوران پیروزی بمانند و روزبهروز بالندهتر بشوند، آگاهیهایشان بیشتر بشود، در میدانهای مختلفی که کشور به آنها احتیاج دارد بهطور متشکّل شرکت کنند، از لحاظ کمّیّت و از لحاظ کیفیّت توسعه پیدا کنند، به مفاهیم جدید دست پیدا کنند، در نبردهای نوتولّدیافته بتوانند نقش ایفا کنند، آنچنانکه بسیج ما است، این در دنیا بیسابقه است؛ چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد.
این هم هنر امام بود؛ امام (رضوان الله علیه) بسیج را تشکیل داد از متن مردم. بسیج، چیزی جدای از مردم نیست؛ بسیج، همین انسانهای موجود در اقشار مختلف مردمند -در دانشگاهند، در مزرعهاند، در بازارند، در دستگاههای گوناگون مسئول و غیر مسئولند- امّا بسیجیاند، جزو مجموعهی بسیجند. بسیج در واقع یک انتخاب ویژه از میان آحاد ملّت است؛ یک نماینده از مجموعهی ملّت است؛ بسیج این است. این را امام (رضوان الله علیه) تشکیل داد و روزبهروز توسعه پیدا کرد؛ از آنها چیزهای عجیب و عظیم و برجستهای بُروز کرد. خیلی از این سرداران سپاهی ما -که یا شهید شدند، یا زندهاند بحمدالله، که از آنها چیزهای شگفتآوری میشنوید یا میخوانید در نوشتهجات- اینها بسیجیاند؛ اینها اوّل بهعنوان بسیج وارد شدند، موظّف نبودند؛ بهعنوان بسیجی وارد میدان دفاع مقدّس شدند و استعداد اینها بُروز کرد و تبدیل شدند به سرداران بزرگی مثل شهید باقری، مثل شهید کاظمی، مثل شهید بروجردی و دیگران و دیگران و دیگران؛ این در عرصهی جنگ. در عرصهی علم هم همینجور؛ بسیاری از این افرادی که در عرصهی علم و فنّاوری کارهای بزرگ انجام دادند، یا سابقهی بسیجی دارند، یا خودشان الان بسیجیاند؛ ولو اسمشان هم در فهرست سازمان بسیج نوشته نشده باشد، [ولی] خودشان را بسیجی میدانند؛ همین شهدای هستهای -رضایینژاد، احمدیروشن، شهریاری، علیمحمّدی، دیگران، دیگران- همانهایی که در مسائل فنّی فوقالعادّهی هستهای نقشآفرینی کردند که ما اینها را از نزدیک دیدهایم، اینها همه در واقع عناصر بسیجند. بسیج تعریف مشخّصی دارد: آحاد مردمی، که با هدف والای الهی و با روحیّهی خستگیناپذیر، وسط میدان، هرجایی که لازم باشد حضور پیدا میکنند، استعداد خودشان را بُروز میدهند، آنچه دارند در صحنه میگذارند، و از خطرات این راه هم نمیترسند؛ یعنی جانشان را کف دست گرفتهاند. خب این حرف، در گفتن آسان است که «فلانی جانش را کف دستش گرفته» امّا در عمل به این آسانی نیست. بسیجی آن کسی است که برای این کار دشوار -یعنی بذل جان، حتّی بذل آن چیزهایی که از جان گاهی عزیزتر است- آمادگی دارد؛ این معنای بسیج است. این از اختصاصات کشور ما است، این مخصوص انقلاب اسلامی، و مربوط به جمهوری اسلامی است.
خب، یک خصوصیّت بسیج، گسترهی حضور است که این را باید حفظ کرد؛ در عرصهی نظامی، در عرصهی علمی، در عرصهی هنری -خب شهید آوینی یک بسیجی است؛ فرض بفرمایید فلان هنرمندِ متعهّدِ علاقهمند، چه در عالم هنرهای تجسّمی، چه در شعر، چه در ادبیّات و امثال اینها، این یک بسیجی است- چه در فنّاوری، چه اخیراً در مسائل اقتصادی که بنده هم به دولتیها سفارش کردم و گفتم بسیج داوطلب است که در اقتصاد مقاومتی حضور پیدا کند و نقشآفرینی کند. البتّه خیلی باید برادران عزیزِ فرماندهان بسیج و سپاه مراقب باشند که فعّالیّت اقتصادی از جاهای لغزنده است؛ «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند»،(2) حواسشان باشد. من بعد اشاره خواهم کرد، از دامهای دشمن، یکی همین مسائل مالی و اقتصادی و مانند اینها است که باید خیلی مراقبت کرد، خیلی باید مواظب بود. چون انسان همیشه در معرض امتحان است، این را بدانید؛ و میدانید، در معارف اسلامی واضح است. یعنی انسان وقتی بلعمباعورا هم بشود -کسی که دعای او از درگاه خدا ردخور ندارد و هرچه دعا کند مستجاب میشود- و به اینجا هم برسد، باز جای لغزش وجود دارد، ممکن است بلغزد. یک خطّی است که شما دارید میروید بالا؛ در همهی لحظات و آنات و قدمهای این خطّی که دارید میروید بالا، پرتگاه زیر پایتان است؛ در همهی آنات؛ هرچه بالاتر هم بروید، پرتگاه سختتر و سهمگینتر و خطرناکتر خواهد شد؛ باید مراقبت کرد که من آن مراقبت را هم عرض خواهم کرد. خب، پس گسترهی حضور هم -در همهی عرصههایی که ذکر کردیم و ذکر نکردیم که قابل حضور بسیجیان است- یکی از خصوصیّات است.
حضور بسیج بهمعنای حضور مردم است؛ وقتی بسیج یکجا حاضر است، معنایش این است که ملّت ایران حاضر است -همینطور که عرض کردیم- بسیج نمونه و مسطوره(3) ملّت ایران است، یک نمونه و یک نشانهای است از مجموعهی ملّت ایران. خب، این حضور هم البتّه معلوم است که برای دفاع از آرمانها است، برای دفاع از ارزشها است، برای دفاع از هویّت انقلابی و دفاع از هویّت ملّی است، برای کمک به این ملّت و این کشور است در رسیدن به آن نقاطی که شایستهی آن است و آنها را به برکت انقلاب ترسیم کرده است و دارد حرکت میکند؛ حضور بسیج طبعاً به این معنا است؛ باید دفاع کند.
خب، وقتی میگوییم باید دفاع کند، یک سؤال به ذهن میرسد که مگر حملهای وجود دارد که دفاع کند؟ مگر دشمنی هست که باید دفاع کرد در مقابل آن دشمن؟ این سؤال به ذهن میآید. شماها جواب این سؤال را بروشنی میدانید؛ بله، دشمن هست؛ دشمن غدّار،(4) زرنگ، دستوپادار، متقلّب، شیطانصفت در مقابل این حرکت عظیم وجود دارد؛ آن دشمن کیست؟ استکبار.
البتّه مظهر استکبار، امروز آمریکا است؛ یک روزی انگلیس بود. این دشمن، بیکار نیست، مشغول است؛ دائم مشغول است. این تحلیلی که در اوّل صحبتِ سردار جعفری عزیزمان بود، این کاملاً تحلیل درستی است. امروز درگیری جهانی، بین حرکت استکباری و حرکت ارزشی و استقلال ملّی و هویّتی است که مظهرش انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی است؛ دعوا امروز در دنیا این است؛ نه اینکه دعواهای دیگری نیست؛ چرا، بالاخره بر سر یک جیفه(5) هم سگها به جان هم میافتند، با هم دعوا میکنند، این هست لکن دعوای اصلی این است، خطّ اصلی و جبههی اصلی این است؛ لذا دشمن وجود دارد، دشمن حسّاس است.
این استکبار عرض کردیم، مظهرش امروز آمریکا است؛ امّا این دستگاه سیاسی استکبار است، استکبار فقط دستگاه سیاسی نیست؛ دستگاه مالی گاهی مهمتر و مؤثّرتر است؛ [مثل] این شرکتها و کمپانیهای بزرگ و پولدارهای بزرگ دنیا که عمدتاً هم صهیونیست هستند؛ مجموعهی استکبار اینها هستند؛ اینها دائم مشغولند. درواقع هم زر و هم زور، زر و زور؛ حالا مثلّث زر و زور و تزویر را گفتند که مثلّث درستی هم هست. قدیمها که ماها میگفتیم زر و زور و تزویر، منظورمان از تزویر، تزویر دینی بود. یعنی عناصری که تحت پوشش دین میآیند و زمینه را صاف میکنند؛ جادّه را صاف میکنند برای ورود لشکر زر و زور. امّا امروز منظورمان از تزویر فقط تزویر دینی نیست، تزویر سیاسی هم هست؛ یعنی دستگاههای سیاسی، دستگاههای دیپلماسی، بشدّت در حال تزویر، نقشهچینی و توطئه و برنامهریزی و طرّاحیاند؛ به چهرهی خندان ظاهر میشوند، با آغوش باز جلو میآیند و در همان حال مثل اینکه در بعضی از فیلمها دیدهاید، طرف را که بغل میگیرد، خنجر را هم در قلبش فرو میکند. بنابراین امروز تزویر شامل تزویر سیاسی و دیپلماسی و مانند اینها هم هست که باید به آن توجّه کرد. خب، این دشمنی است، این دشمنی در شکلهای مختلفی ممکن است ظاهر بشود. اینها را ما باید توجّه کنیم؛ یعنی باید دائم اینها را با خودمان تکرار کنیم، تمرین کنیم، از یاد نبریم تا بفهمیم چه کار باید بکنیم؛ همهمان -هم سیاستمداران کشور، مدیران کشور، شما بسیجیهای عزیز و دیگرانی که فعّالند، متفکّرند، اهل کارند- اینها را باید دائم در ذهن داشته باشیم.
یکجور دشمنی، دشمنیِ سخت است؛ بمبی بیندازند، تیری بزنند، تروریستی بفرستند. یکجور دشمنی، دشمنیهای نرم است که من از چندی پیش مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ نفوذ خیلی مسئلهی مهمّی است. نفوذ که ما میگوییم، حالا بعضیها واکنش نشان میدهند؛ آقا! مسئلهی نفوذ جناحی شد، استفادهی جناحی کردند؛ من به این حرفها کاری ندارم. خب، استفادهی جناحی نکنند، بحث بیهوده دربارهی نفوذ نکنند، اسم نفوذ را بدون محتوای لازم مطرح نکنند؛ اینها را ما کاری نداریم ولی هر حرفی زده میشود، هر کار جدّی [میشود]، از اصل واقعیّت نفوذ غفلت نشود؛ غفلت نکنیم که دشمن درصدد نفوذ است. حالا من نفوذ را مقداری تشریح میکنم که نفوذ چیست و چگونه است؛ از اصل قضیّه غفلت نکنیم. جناحها همدیگر را متّهم نکنند؛ این بگوید آقا شما که گفتی مقصودت این بود، آن بگوید نه، شما که گفتی مقصودت این بود؛ خیلی خب، حالا مقصود هرچه بود. بالاخره واقعیّت فراموش نشود؛ دشمن دارد برای نفوذ طرّاحی میکند.
نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آنوقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] 1918؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست. گفت بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟ بعد میگفت در بازار حویش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند میآیند -آنوقت با اسب رفتوآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ اینجوری است؛ نفوذ شخصی است؛ وارد خانهی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاههای سیاسی هم الیماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است.
منتها از این خطرناکتر، نفوذ جریانی است. نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند -البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکهای، نفوذ گسترده؛ نه موردی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندهی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.
شما امروز وقتی نگاه میکنید، باور دارید که در مسئلهی فلسطین یک ظلم آشکار به یک ملّت دارد میشود؛ این را دارید میبینید؛ نگاه شما این نگاه است. آن کسی که در خانهی خود -یک فلسطینیِ عرب، چه مسلمان، چه مسیحی- مورد تعدّی قرار میگیرد، او محکوم میشود با نگاه آمریکایی. از نظر شما او مظلوم است؛ وقتی توانست تغییر نگاه شما را تأمین بکند، شما هم مثل او نگاه میکنید و میگویید که اسرائیل دارد از هویّت خودش دفاع میکنند! مگر اوباما نگفت؟ همان وقتی که اینها آتش را شبانهروز بر سر مردم غزّه میریختند، یک مردم بیدفاع را، خانهشان، زندگیشان، مزرعهشان، بچّهشان، مدرسهشان، بیمارستانشان را مورد تهاجم قرار میدادند، رئیس جمهور آمریکا گفت اسرائیل دارد از خودش دفاع میکند! یعنی نگاه این است. شبکهسازی و جریانسازی موجب میشود که آن کسی که مثلاً در داخل ایران دارد زندگی میکند یا در داخل فلان کشور دیگر، این نگاهش بشود آن نگاه؛ معنای نفوذ این است؛ ببینید چقدر خطرناک است.
آماج نفوذ هم چه کسانی هستند؟ عمدتاً نخبگان، عمدتاً افراد مؤثّر، عمدتاً تصمیمگیران یا تصمیمسازان، اینها آماج نفوذند؛ اینها هستند که سعی میشود روی اینها نفوذ انجام بگیرد؛ بنابراین نفوذ خطر است؛ نفوذ خطر بزرگی است. اینکه حالا یکی بگوید آن آقای زید از کلمهی نفوذ میخواهد استفادهی جناحی بکند، این مسئله را از اهمّیّت نمیاندازد. حالا بکند یا نکند، بیخود میکند استفادهی جناحی میکند؛ واقعیّت قضیّه این است؛ از این واقعیّت که نمیشود صرفنظر کرد.
مکمّل این نفوذ هم کارهای حاشیهای است؛ یکی از چیزهایی که مکمّل این نفوذ است، تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر ارزشها پای میفشارند؛ این مکمّل نفوذ است. نمیخواهم بگویم آن کسانی که بسیج را تخطئه میکنند، متّهم میکنند به افراطیگری و تندی و چه و چه، آگاهانه دارند با نفوذگران همکاری میکنند؛ همراهی میکنند؛ بنده این ادّعا را نمیکنم، خبر ندارم امّا واقع قضیّه این است که این کمک است. اینهایی که در بخشهای مختلف، با زبانهای مختلف، بسیج را متّهم میکنند به تندروی، به افراطیگری و چه و چه و چه، دارند در واقع نفوذ را تکمیل میکنند؛ پروژهی نفوذ بهوسیلهی اینها دارد تکمیل میشود؛ چون بسیج جزو آن خاکریزهای مستحکم است؛ بسیج یک خاکریز مستحکمی است؛ این خاکریز را نباید سست کرد.
من توصیه میکنم، نصیحت میکنم به همهی افرادی که جایگاهی دارند برای حرف زدن و میتوانند حرف بزنند، سعی نکنند اصالتهای کشور را، بنیانهای اساسی انقلاب را تضعیف کنند؛ تا کسی از اصالتها گفت، فوراً نگویند ایشان دارد تندروی میکند یا افراطیگری میکند، یا چه میکند، یا جناحیگری حرف [میزند]؛ نه، اینجوری نیست. اصالتها را تخطئه نکنند، تهمت افراطیگری نزنند؛ بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ بیّناتی در انقلاب هست؛ واضحاتی، محکماتی در انقلاب هست. خب، این بیست و چند جلد بیانات امام است؛ امام مظهر انقلاب بود، امام سخنگوی انقلاب بود، مبیّن حقایق انقلاب بود. خب نگاه کنند و ببینند امام برروی چه چیزهایی تکیّه میکرد. بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ این، آن چیزهایی است که مهم است.
من بسیج را خیلی مهم میدانم؛ بسیج را یک پدیدهی بسیار مهم، اثرگذار، با برکت و البتّه آیندهدار [میدانم]؛ من معتقدم این تلاشهایی که میشود، کارهایی که میشود، تخریبهایی که انجام میگیرد، بسیج را سُست نمیکند؛ بسیج انشاءالله روزبهزور ریشهدارتر خواهد شد. بسیج یکروز یک نهال باریک و نازکی بود؛ امروز یک درخت تناوری است و بیشتر از این و بهتر از این خواهد شد به فضل الهی، لکن مراقب باشید این درخت تنومند دچار آفت نشود. اینجا من خطابم به شماها است؛ مراقب باشید. گاهی اوقات با ارّه میآیند سراغ یک درخت، خب میشود جلوی ارّه را گرفت؛ گاهی اوقات آفتی به درون درخت میخورد، این علاجش سختتر است.
نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/9/5
زمان : 10:9 صبح